قناعت دولتمندى را بس و خوى نیک نعمتى بود در دسترس . [ و حضرتش را از معنى « فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیّاةً طَیِّبَةً » پرسیدند ، فرمود : ] آن قناعت است . [نهج البلاغه]
 
جمعه 89 دی 10 , ساعت 3:45 عصر

بسمه تعالی

 

رسم دلدادگی آن بود که بودیم

در قله نبودیم ، ولی دامنه بودیم

رفتیم و به سر منزل مقصود رسیدیم

ای کاش همان دامنه بودیم که بودیم.

خاطر چه عزیز است؟ توهم به سرم بود

ره بود و چه چاهی به برم بود!!

آنقدر محو تماشای بت خویشتنم بود

کندر ره ایمان به سرم نور بری بود

ما را گنه آن کرد که یکباره شکستیم

صد بار شکستیم و شکستیم و شکستیم.

آری به خدا جمله همین است

اول قدم اندر ره مقصود ، امین  است (امانت داری است)

آن امانت که خدا داد به "رسوا"

دوم قدمش محو دلرآی خودش بود.

 

تخلص شاعر : رسوا

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ